جدول جو
جدول جو

معنی خامه گیری - جستجوی لغت در جدول جو

خامه گیری
(مَ / مِ)
عمل گرفتن خامه از شیر.
- ماشین خامه گیری، ماشینی است که با حرکت دورانی ذرات خامه و چربی را از شیر جدا میکند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرده گیری
تصویر خرده گیری
عیب جویی، انتقاد
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری،
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه گیر
تصویر خانه گیر
گیرندۀ خانه
خانه گیر شدن: گیرندۀ خانه شدن، خانه ای را اشغال کردن در بازی برای مثال عشقت چو در سراچۀ دل خانه گیر شد / زاین پس برون شود خرد از وی به اضطرار (ابن یمین - ۲۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
(خُ دَ / دِ)
اعتراض. (یادداشت بخط مؤلف) ، نقد. انتقاد. (یادداشت بخط مؤلف). عمل خرده گیر
لغت نامه دهخدا
تمتع، نایل آمدن، به مراد رسیدن، رجوع به کام گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
جانوری است شبیه بعنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. (برهای قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 362) (ناظم الاطباء). دلمه. دلمک. غنده. (فرهنگ جهانگیری). آبخورک. خایه گزک
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عمل خانه گیر در بازی نرد. عمل بازی چهارم از هفت بازی نرد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عمل شانه گیر، مرادف شانه کردن که بمعنی اعراض و بهانه کردن و مضایقه نمودن است. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رجوع به گه گیری شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ رَ)
تصغیر ’خایه گیر’ است که رتیلا باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقمه گیری
تصویر لقمه گیری
عمل لقمه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده گیری
تصویر خرده گیری
عمل خرده گیر عیب جویی ایراد گیری نکته گیری انتقاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه گیر
تصویر خانه گیر
گیرنده خانه، جایگیر متمکن، بازی چهارم از هفت بازی نرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرامه گیری
تصویر آرامه گیری
اعتیاد به مواد مخدر، خوگیری به آرامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه گیری
تصویر همه گیری
اپیدمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرده گیری
تصویر خرده گیری
انتقاد، اعتراض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دامن گیری
تصویر دامن گیری
ابتلا
فرهنگ واژه فارسی سره
عیب جویی، عیب گیری، اعتراض، انتقاد، ایراد
متضاد: تحسین، تعریف، تمجید، مذمت، نقادی، نقد، نکته گیری، نکته سنجی، نکته بینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یارگیری در بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
سرماخوردگی
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمن کوبیدن
فرهنگ گویش مازندرانی